معنی رکی بکی - جستجوی لغت در جدول جو
رکی بکی
تتمه و باقی مانده ی هر چیز
ادامه...
تتمه و باقی مانده ی هر چیز
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر یکی یکی
یکی یکی
یِکی یِکی
یکی پس از دیگری، یک یک، تک تک، یکایک، یک به یک
ادامه...
یکی پس از دیگری، یِک یِک، تَک تَک، یِکایِک، یِک بِه یِک
فرهنگ فارسی عمید
یکی یکی
(یَ یَ / یِ یِ)
یکی پس از دیگری. به توالی. پی هم، فرداً فرد. هریک جداجدا. یکی بعد دیگری
ادامه...
یکی پس از دیگری. به توالی. پی هم، فرداً فرد. هریک جداجدا. یکی بعد دیگری
لغت نامه دهخدا
کی کی
کی کی
دهی از دهستان نوده چناران است که در بخش حومه شهرستان بجنورد واقع است و 335 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ادامه...
دهی از دهستان نوده چناران است که در بخش حومه شهرستان بجنورد واقع است و 335 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
رکیبی
(رِ)
رکابی. طبق، دوری، فنی از کشتی گیری. (ناظم الاطباء)
ادامه...
رکابی. طبق، دوری، فنی از کشتی گیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یکی یکی
یکی پس ازدیگری: حوادث زندگیش یکی یکی از جلوچشمش رژه میرفتند، فردافرد هریک جداجدا
ادامه...
یکی پس ازدیگری: حوادث زندگیش یکی یکی از جلوچشمش رژه میرفتند، فردافرد هریک جداجدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر رکیبی
رکیبی
رکابی، دوری
ادامه...
رکابی، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر یکی یکی
یکی یکی
((یِ یِ))
یکی پس از دیگری، فرداًفرد، هر یک جداجدا
ادامه...
یکی پس از دیگری، فرداًفرد، هر یک جداجدا
فرهنگ فارسی معین
تکی تکی
لب به لب، انباشته
ادامه...
لب به لب، انباشته
فرهنگ گویش مازندرانی